دیگر از این شهر....
دیگر از این شهر
میخواهم سفر کنم
چمدانم را بسته ام
اگر خدا بخواهد امروز میروم
نشسته ام منتظر قطار
اما نه در ایستگاه
روی ریل قطار......
♛_به کلبه تنهایم خوش اومدین_♛
دیگر از این شهر
میخواهم سفر کنم
چمدانم را بسته ام
اگر خدا بخواهد امروز میروم
نشسته ام منتظر قطار
اما نه در ایستگاه
روی ریل قطار......
عشق همین خنده های ساده توست....
وقتی با تمام غصه هایت میخندی تا
من از تمام غصه هایم رها شوم.......
تو را کــــه از دلـــــم کــــــــم میکـــــــــنم...
باقــــــی مـــــــانده صفــــــــر میــــــشود....
آرام بگیر دلم
تنگ نشو برایش...
مگه نشنیدی جمله آخرش را.......
چیزی بین مان نبود.....:
اگــــر مــی دانــسـتنــد بــا تـــــ♥ـــــو در رویـــاهــایـــم تـــا کــــجا رفــتــه ام ،
سنــگســارم مـی کــردنــد ... !!!
نــَه تــو رَفــتـی . . .
نــَـه مـَـن !
ٌتــَمـام ایـن تـَنـهایی بـخـاطــر آمـدن یــِه غـَریــبـِه بــود . . .
بـا تـو بـودن را تـصـویـر کـردم . . .
بـی تـو بـــودن را، تـجـربـه!
ایـن بـود سهـــم مــــن از رویـا تـا واقـعـیـت . . . !!!
خــــــدایا . . .
هرچنــــد وقــــت یکبـــــار به من یـــــــــــــادآوری کن :
نامحــــــــــرم ، نامحــــــــــــــــرم است . . .
چه در دنیــــــای حقــــــیقی . . . چه در دنیای مجـــــازی . . .
یادمـان بینـداز مـادرمـــ فاطـمـه (س) را که از نابینــا هـم رو می پوشـانـد . . .
فـــرق اســــت بیـن کـسی کـــه تــو را میــخواهــد
بـا کسی کــه تــو را هــــم میخـواهــد !!!!
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست...؟
چه بگویم با تو ؟
دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ، ننگ که نیست
چه بگویم با تو ؟
که سحرگه دل من باز از دست تو ای رفته ز دست
سخت در سینه به تنگ آمده بود
خیلی شیرینه
وقتی تو اس ام اس بازی های شبانه خوابت میبره
صبح که بیدار میشی مسیج اومد:
قربون عشقم برم که خوابش برده.